به نظرم جهان روح داره. و همه ی انسانها در روح جهان با هم مشترک هستند . همه ی انسانها با هم در ارتباط روحی به سر می برند . حتی به نظرم کسانی که می میرند روح شون آگاه تر میشه، رها تر میشه، روحشون بیشتر نگران اوضاع جهان و مردم میشه. روح ها میان بهمون سر می زنند . باهامون حرف می زنند . بعضی وقتها حرفهاشون رو می فهمیم و حس می کنیم، گاهی وقتها نمی فهمیم.
یه روح چند روزه باهام حرف می زنه. نگرانمه. شایدم چیزی می خواد. می خواد منو متوجه چیزی بکنه . می خواد کاری را انجام بدم. زمزمه می کنه:"آدمها بی دلیل سر راه هم نمیان" .
و یه روح دیگه وقتی چیزی ازش می خوام مدام فقط میگه :"چشم"، "چشم" .
چشم تون بی بلا . چشمتون پر سو .
یه روح دیگه هم میگه :چی بگم والا؟ شکیبا باشید . خبرتون می کنم . بهتون خبر میدم.
این یه نفر یه نفر ها در روح من می شوند جماعتی . جماعتی در من است . جماعتی در من غوغا می کند . خواب حرام می شود . شبهایی که قصد ندارند صبح شوند .
و از خود می پرسم: چرا بهم نگفت؟ اونی که از نور خبر داشت چرا بهم نگفت؟ چرا پنهان کرد؟ چه رازی در آن نهفته بود؟ چرا ازم پرسید چی میشه؟گفتم نمی دونم والا. مگه علم غیب دارم؟
مطمئنم یه رازی داشت . سکوت و پنهان کردنش.
سلام بر تو ای روح آشنا ! پنجره ی مرگ گشوده شده است . تو دستت را تکان می دهی . رفاقت را معنا کن . ببین چه کسی رفیق تر است . صبر می کنم . صبر می کنم تا دمای رفاقت مشخص شود . تو شاهد باش!
درباره این سایت