خسته ام . خیلی خسته . از زندگی و همه ی آدمها خسته ام . دیگه نمی خوام برای زندگی تلاشی بکنم . حتی آینده ی بچه هام هم دیگه برام مهم نیست . دیگه اینهمه زحمت و تلاش و بدو بدو بسه . وقتی آدم اینهمه زحمت می کشه و همش بی نتیجه می مونه . وقتی حتی نزدیک ترین آدمهای اطرافمون هم قدر نمی دونند و نمی فهمند . یعنی فاتحه همه چی خونده شده .
از قدیم و ندیم گفتند برای کسی بمیر که برات تب کنه . و من توی این دنیا هیچ کسی رو ندارم که برام تب کنه ! هیشکی رو ندارم . همه فقط منو برای منافعشون می خوان و تا زمانی که بهشون سرویس بدم . اگه یه روز شرایط بر وفق مرادشون نباشه میزنند زیر همه چی .
خسته ام و دیگه حوصله ی حرف زدن و توضیح دادن برای هیشکی ندارم . دلم به بودن هیشکی گرم نیست . دلم می خواد بمیرم و برم . دلم برای هیشکی هم نمی سوزه .
درباره این سایت