مدتیه نیومدم اینجا چیزی بنویسم . ولی دلم تنگ میشه . یادداشت های خودمونی رو دوست دارم . یادگاری می مونه . این روزا جدی چسبیدم به داستان نویسی . دارم داستان کوتاه می نویسم . کنارش هم کتاب می خونم . داستان های سیمین دانشور و نویسنده های دیگه رو می خونم . کمکم می کنه که بهتر بنویسم . 

دو روز دیگه تولدمه . 42 سالم تموم میشه . باید دیگه یه تی بخورم و بنویسم .

امروز به مووینگولی خودم گفتم : دو روز دیگه تولدمه ؟ چیکار کنم ؟

خندید . منم خندیدم . بهش گفتم حداقل تو یه عکس از خودت بگیر ، یه چیزی بنویس . به شوخی های قبلمون خندیدیم . ماجرایی رو تعریف کرده بود که یه نفر بهش گفته بود : بیام برسونمت ؟  اونم خندید و گفت : بیام برسونمت ! خندیدیم . محبت هایی که شکل بروزشان را پیدا نمی کنند . 

الان آخر شب شنبه است . به عبارتی شد بامداد یکشنبه .یکشنبه 14 مهر . چقدر روزها تند می گذرند. فرصت ها از دست میرند . باید نبض فرصت ها رو در دست گرفت . باید زمان رو کش داد . 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

داروخانه آنلاين عاشقانه ها برای تست Sarah مجله استایل شناسی آقایان یادداشت‌ها پروفایل, عکس, موزیک, متن های زیبا دانلود مقاله، دانلود کتاب، دانلود رایگان کتاب انقلاب علیه خود اطلاعات در باره دنیای تکنولوزی